۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

مارسالاد دوست داشتنی


تقریبا یکی از هیجان انگیز ترین روز های زندگیم دیدن یکی از بلاگر های محبوبم از نزدیک توی کلن بود..کسی که نوشته هاش رو خیلی وقته که میخونم..اول میتونم بگم که عاشق نوشته هاش هستم.. و به طور کاملا اتفاقی اومدنش به کلن با یکی از پرواز های من به کلن هماهنگ شد...وقتی مارسالاد دوست داشتنی گفت که عازم کلن هست من هم سزیع از فرصت استفاده کردم و قرار ملاقاتی با مارسالاد گذاشتم خیلی دوست داشتم بلاگر محبوبم رو از نزدیک ببینم..کسی که از نوشته هاش تقریبا نمیشه به هیچ تصوری درباره ی ظاهرش رسید..مارسالاد به معنای واقی یک بلاگر و به معنای واقعی تمرین نویسندگی میکنه..هنوز هم بابت ملاقاتش در کلن هیجان زده ام..ما فردای پرواز مارسالاد ساعت 6 عصر توی یک بار نزدیک میدان رودلف پلانتر قرار داشتیم...وقتی رسیدم اونجا از پشته سر مارسالاد رو تشخیص دادم باید بگم واقعا از دیدنش شوکه شدم و فکر میکنم این شوکه شدن کاملا نمود داشت...مارسالاد دختر بسیارزیبا و دوست داشتنی هست..چشم های خاکستری و موهای بلند مشکی با رگه هایی از مش زیتونی که به طرز بسیار ظریف و با دقتی آراسته شده..اونجا هم به خودش گفتم اگر چه که حرفه من رو پای اغراق گذاشت اما هنوز هم اعتراف میکنم که این دختر ایرانی کم از زیباترین هنر پیشه ها ی هالیوودی نداره...بسیار شیک پوشه و از اون دسته دختر هایی هست که خیلی خوب میدونه که توی هر فصل سال کدوم مارک و کدوم دیزاینر لباس های مناسب تری برای اون فصل طراحی کرده..به شکل وسواس گونه ای به ظاهرش اهمیت میده و از بنده ساعتش تا جزئی ترین وسایلی که استفاده میکنه با هم ستن..شیک پوشی عجیبی داره که فکر میکنم به شدت روی کسی که میبینتش تاثیر میذاره...آدم دوست داره که ساعت ها به رنگ بندی لباس هاش و نحوه و رنگ مورد استفاده در آرایش صورتش نگاه کنه...ما همدیگر رو ساعت 6:5 دقیقه عصر دیدیم...من شوکه بودم و خیلی هم دست پاچه..مارسالاد خیلی سریع متوجه شد و سعی کرد تو همون دقائق اول جو رو خودمونی تر کنه تا من راحت تر باشم...برخلاف نوشته هاش دختر بسیار آرومییه...صدای بسیار زیبا و آرام و بچه گونه ای داره...کم حرف میزنه اما از اون دسته آدم هایی هست که همیشه یک لبخند بسیار دوست داشتنی و جذاب گوشه ی لبشونه...بسیار خوش اخلاق و خوش مشربه..آدم راحتییه...و خیلی راحت میتونم بگم توی 2 روزی که باهاش بودم به شدت بهم خوش گذشت و این روز ها خیلی برای اون 2 روز دلتنگ شدم...و به شدت برای دوباره دیدن مارسالاد دوست داشتنی لحظه شماری میکنم ..مارسالاد اولین دوست صمیمییه ایرانی من هست...فرانسه رو بسیار روان صحبت میکنه...حتی بهتر از فرانسوی ها...ساز تخصصیش ویولن هست اما پیانو رو هم بسیار زیبا مینوازه...شب دوم در لابی هتل محل اقامتش من رو به یه آهنگ دعوت کرد و آهنگ بسیار زیبای غروب های لندن رو نواخت....سمینار بسیار موفقی داشت و به شدت مورد تحسین قرار گرفت...با یه تیم تحقیق کانادایی صحبت کرد که برای دیدن سمینار مارسالاد از تورنتو به کلن اومده بودن..باید بگم که انگلیسی رو هم بسیار روان صحبت مبکنه. سلیقه ی انتخاب ویسکیش هم دقیقا شبیه به منه...امروز به وقته تهران به ایران برمیگرده من نتونستم جزئییاته ملاقاتمون رو کامل اینجا بنویسم که توی تعطیلات هفته ی آینده دربارش کامل مینویسم فقط میخوام امشب که برمیگرده این متنو بخونه و بهش بگم..مرسی که اینقدر خوبی..و به داشتن دوستی مثله تو افتخاااار میکنم...تو اولین دوسته ایرانی من هستی که اینقدر صمیمی شدی...من و هارولد برات بهترین آرزو ها رو داریم پرنسس زیبا و برای دوباره دیدن تو و آقای مارمالاد که به معنای واقعی کلمه هم بهم می یا ید ..و هر دو هم بسیار جذاب و زیبا هستید و هم بسیار توانمد..لحظه شماری میکنیم..با بهترین آرزو ها
H & H