۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

یک شب نیمه بارانی


روی صندلی های فرودگاه نشسته ام..تا اولین نفری باشم که ورودت را به پاریس تبریک میگویم شاید هم دلم آنقدر برایت تنگ شده بود که نمیتوانستم بیشتر از این منتظر باشم هیجانه غریبی دارم تصورت میکنم هزاران و هزاران بار و جمله هایی را که باید بگویم توی ذهنم مرور میکنم خنده ام میگیرد با خودم میخندم ...که یک لحظه احساس میکنم بوی عطرت توی فضای اطرافم پیچید بی اختیار سرم را برمیگردانم و دنبالت میگردم شک نمیکنم که بوی عطر محبوبه توست هر چه اطراف را نگاه میکنم جز صورت های نا آشنا چیزی نمیبینم گوشیم یک بیپ کوچولو میکند به گوشی که نگاه میکنم میبینم یک مسیج دارم از شماره ای نا آشنا وقتی بازش میکنم میبینم نوشته:همین الان از کنارت رد شدم عشقه من....احساس بغضه عجیبی میکنم اینبار هم بدجنسی کردی سرم را که برمیگردانم میبینم ایستاده ای پشت سرم چشم های آب ات برق میزند و همان لبخند همیشگی را داری... می پرم توی بغلت و محکم بغلم میکنی احساس آرامش عجیبی دارم بغضم میترکد و مات و مبهوت به من خیره میشوی اشک هایم را پاک میکنی و حرف های خوشمزه ای توی گوشم زمزمه میکنی ...چقدر دلم برای بوی عطر محبوبت تنگ شده بود..از فرودگاه پاریس که خارج می شویم احساس میکنم میخواهی چیزی بگویی اما باز همان دیواری که آن 9 روز اطرافه احساسم کشیدم باعث میشود بترسی ..کمکت میکنم و میگویم کلی تدارکات برای یک شام دو نفره دیده ام ..چشم هایت برق میزند و باز همان لبخند همیشگی...کلی با خودت چمدان آوردی و یک عالمه کت و شلوار برای جلسه های رسمیت.. پیشنهاد میکنی که بروی خانه ی خودت و یک دوش بگیری و وسایلت را جمع و جور کنی و برای یک شام دونفره ی رمانتیک آماده شوی..راننده مرا میرساند به خانه ام در پاریس 15 ...محله ای فرنسوی نشین که تا ایفل 10 دقیقه بیشتر راه نیست..می آیم خانه...دوش میگیرم... آماده میشوم ..میز شام را میچینم و شراب سفید را انتخاب میکنم برای نوشیدن ...یک آهنگه زیبا میگذارم از سلن دیون به نام...
le blues du businessman
آرام و عاشقانه میخواند که تو هم میرسی..با آن عطر محبوبت و همان شیک پوشییه همیشگی ات و همان چشم های آبی دوست داشتنی..آرام صندلی ات را به من نزدیک میکنی و آرام آرام از این چند ماه و کار هایی که کردی می گویی درست مثله فرانسویها که غذا خوردنشان چند ساعت طول می کشد و دسته کمی از مراسم مذهبی ندارد غذا خوردن تو هم دسته کمی از فرانسوی ها ندارد ...کمکم میکنی ظرف های شام را جمع کنم ....لپ تاپت را از روی میز برمیدارم و تا حواست نیست روشنش میکنم... پسورد میخواهد ...ظرف های شام را تمییز میکنی و میگذاری توی ماشین ظرف شویی ...هنوز دارم با لپ تاپت ور میرم ..یک نگاه کوچک میکنی و میگویی: پسوردش را خودت باید حدس بزنی...تاریخ تولدت را میزنم...غذای مورد علاقه ات..بعد هم رنگی که دوست داری..و ورزش های مورد علاقه ات ..حوصله ام سر میرود هیچ کدام را قبول نمیکند...بیشتر فکر میکنم اما هیچ چیز به ذهنم نمی آید.. سرت را میگذاری روی شانه ام و میگویی نامم را تایپ کنم..اسمم را که تایپ میکنم قبولش میکند ..خنده ام میگیرد که اسمه مرا پسورد لپ تاپت گذاشتی.. بین فایل هایت میگردم.. دراز میکشم روی زمین مثله بچه ها و لپ تاپت را زیر و رو میکنم تو هم دراز میکشی کنارم .. با 2 لیوان شراب سفید و اجازه میدهی به عملیات جستجو ادامه دهم ..میروم تا سری به فیلم هایی که دانلود کردی بزنم .(.بانوی زیبای من) را انتخاب میکنم برای دیدن ..تکیه ات را میدهی به کاناپه و مرا در آغوشت جا میدهی.. لپ تاپ را میگذارم روی پایم تا هر دویمان فیلم را ببینیم...نفس هایت را پشت گردنم حس میکنم و باز همان آرامش عجیبی که بین بازوهایت دارم ...آرامشی که خیلی دوستش دارم آن هم در آغوشه تو که امن ترین مکان دنیاست...پاریس شب های زیادی را دیده اما این عاشقانه ترین شب من در پاریسه نیمه بارانی بود...
راستی درباره ی فسمته نظرات هم بگویم ...در قسمت (نظر به عنوان) نام/آدرس اینترنتی.... را انتخاب کنند و نام خودتان و آدرس وبلاگتان را بگذارید اینجوری راحت تر است :)

۱۴ نظر:

  1. ناشناس۲۰/۹/۸۸

    واااای
    هلن
    خیلی برات خوشحالم
    خیلی خیلی
    خیلی حالم خوب شد اینو که خوندم و کمی هم ناراحت
    چون یاد روزهای عاشقی خودم افتادم که همین احسس رو داشتم ولی خب ...
    بگذریم
    مواظب خودتون باشین و تو این مدت بهترین استفاده رو از لحظه هاتون و هوای نیمه بارونی و دونفره پاریس بکنید .
    شاد شاد
    عاشق عاشق
    سبز سبز
    باشی هم وطن
    www.irangrenguys.wordpress.com

    پاسخحذف
  2. سلام عزیزم
    خیلی خوشحال شدم...الهی من قربونت برم چقدر رمانتیک و خوشگل و خوشمزه مینویسی از صمیم قلب هم برای شما و هم برای هارولد بهترین و عاشقانه ترین آرزو ها رو میکنم راستی خیلی قشنگه که اول اسمه هر دوتاون با اچ شروع میشه
    خوشحالم که زیباترین و شیرین ترین لحظه هایی که آدم میتونه داشته باشه رو تجربه می کنی و خوشحالم که عشق رو تجربه میکنی در مورد اون سوالی هم که پرسیدی باید بگم وقتی یه رابطه تموم میشه مثا یک رابطه ای که شما یک سال یا دو سال پیش داشتی و عاشق طرف مقابلت هم بودی این دلیل نمیشه که اگر 2 ساله دیگه آدمی رو دیدی که احساس کردی دوستش داری عاشقش نشی مثله چند ماه قبل که به خودت گفتم روزی هارولد رو بیشتر از تمام آدم های اطرافت دوست خواهی داشت فراموش نکن عشق زیباترین احساسیه که بین 2 طرف بوجود می یاد و زیباترین لحظات زندگیه آدم رو رقم میزنه لحظاتی که هیچ وقت فراموش نمیکنی و برای همیشه ماندگار میشه

    پاسخحذف
  3. و باز درباره ی اون سوال بگم که وقتی عاشقه کسی شدی مثله حالا و به احساست اطمینان داشتی باز هم مثله حالا دیگه به رابطه ای که 2 سال پیش تموم شده فکر نکن به این فکر کن که حالا کسی رو داری که بیشتر از هر چیز دوستت داره و دیگه چه اهمیتی داره یه رابطه ی تموم شده وقتی حالا کسی رو داری که تمام قلب و احساست ماله اونه به رابطه ای که تموم شده فکر نکن به خودت فکر کن و هارولد و زیباترین لحظه هایی که با هم خواهید داشت

    پاسخحذف
  4. ناشناس۲۰/۹/۸۸

    سلام خانم محترم
    شما تو وبلاگتون نوشتید پدرتون ایرانیه یعنی دینتون اسلامه احتمالا اما خانم محترم شما میدونید کاری که شما دارید انجام میدید و اینقدر واضح و آشکار هم می یاید و مینویسید در اسلام بهش چی گفته میشه؟؟؟؟؟بهتره اسمشو نگم اما اگر شما مسلمونید آیا نمیدونید که شما با توجه به اینکه من همشی پست هاتونو خوندم با یک مرد روابط نامشروع دارید
    اصلا شما معنی روابط نامشروع رو بلدید؟؟
    شما با مردی روابط آزادی دارید که احتمالا دینش هم با شما فرق میکنه
    خانم محترم اینجا پاریس نیست شما مخاطب های ایرانی دارید و ایرانی ها برای روابطشون حد و حدود دارن لطفا کمی درباره ی دینتون تحقیق کنید و عواقب کارتون و روابطه اینجوری
    واقعا برای اروپایی ها و آمریکایی ها متاسفم که اینقدر بی بند و بارن

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲۰/۹/۸۸

    سلام هلن عزیز اسمتون رو از کتمنت ها متوجه شدم من پسته قبلیتو خوندم و خیلی مشتاق شدم از این به بعد وبلاگتو خیلی خیلی بخونم یه جوری می نویسی که آدمایی که عشق رو تجربه نکردن دلشون میخواد از بس که رمانتیک مینویسی و با احساس
    خیلی دوست دارم وبلگتو ئنبال کنم عزیزم اما این نظر دادن تو وبلاگت خیلی سخته چند بار اومدم واسه پسته قبلیت نظر بدم اما نشد
    راستی هلن جان اونقدر زیبا مینویسی که اون آقا باید خیلی خوشحال بشه که یه عشقی مثله شما داره که اینقدر با احساسه یه سوال هلن؟
    اون آقا ایرانی نیست البته از پسته قبلیت فهمیدم البته نمیدونم که هست یا نه من اینجوری برداشت کردم اگه ایرانی نباشه که نمیتونه این پست های سرشار از احساستو بخونه و لذت ببره که عشقش این همه دوسش داره پس به نظرت بهتر نیست یه وبلاگ انگلیسی یا فرانسه هم بزنی که ترجمه ی این پست هاتو توش قرار بدی؟؟
    وای نظر دادن اینجا خیلی سخته
    بازم می یام
    سهیلا هستم

    پاسخحذف
  6. ناشناس۲۰/۹/۸۸

    سلام
    بازم تبریک به خاطر حست
    به سهیلا بگم که دوست عزیز وقتی اینجا هلن اینقدر با احساس و ملموس می نویسه پس شک نکن که تو برخوردش هزار بار رمانتیک تره .پس نگران هارولد عزیز نباش . نه ؟
    در مورد کامنت ناشناس هم باید بگم اینجا نیازی به امر به معروف و نهی از منکر نیست برادر .موسی به دین خود عیسی به دین خود . خب ؟
    مرسی که اومدی .
    می خواستم یه چیزی رو بهت بگم البته خصوصی ولی اینجا کامنت خصوصی نداشت و پشیمون شدم .
    در مورد اون جمله آخری که برام نوشتی .
    بگذریم
    لحظه های ناب عاشقی تان مستدام
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  7. سلام به برادر بسیجی که اون بالا نظر داده ...دوستانه ارشادی همه جا فعالن
    یادمه تو این پسته اخیرم نوشته بودم جهان سوم جاییست که آدم هایش عشق و روابط انسانی رو هرزه گری و روابط نامشروع میدونن این هم یک نمونه از همون آدم های جهان سومی ...برادر بسیجی فرمودند که عاشق نشو چون روابط نامشروعه ولی برو 100 تا 100 تا صیغه کن اسمشم اسلامه ...نوش جونتم میشه
    ...هلن جان اصلا به این کامنت ها توجه نکن همیشه تو وبلاگ نویسی چند نفری هم پیدا میشن که درگیرن
    در ضمن برادر بسیجی اگه قصدت ارشاده پس چرا جرات نداری آدرس وبلاگتو بذاری
    بیشتر برای خودت متاسف باش..

    پاسخحذف
  8. راستی عزیزم اون آهنگی رو که گفتی من دارمش برات میلش کردم ای میلتو چک کن...

    پاسخحذف
  9. به به دوستان ارشادی که پاشون به اینجا هم رسیده..برادر من تو برو اسلامو حفظ کن تو رو چه به وبلاگ خوندن اینجا هم نمیتونیم بنویسیم
    بابا ما اگه نخوایم کسی ارشادمون کنه کی رو باید ببینیم؟؟؟
    تو اصلا معنییه عشقو میفهمی که می یای اینجا هارتو پورت میکنی روبط نامشروع ...
    چرا ناشناس نظر میذاری فقط باتوم دستته جرات داری؟؟؟؟

    پاسخحذف
  10. هلن جان عزیزم اصلا توجه نکن به این حرف ها خیلی عاشقانه مینویسی ...چه لحظه هایی داری هااااااا
    واقعا قشنگ مینویسی تمام کلکاتت سرشار از احساسه آدم وقتی می یاد اینجا یه حسه خوبی بهش دست میده حس اینکه هنوز آدم هایی هستن که عاشق میشن اون هم به این زیبایی

    پاسخحذف
  11. احمد رضا۲۰/۹/۸۸

    آخی چه رمانتیک و عاشقانه
    باید مرد خیلی خوش شانسی باشه که دختر با احساسی مثله شما دوست دخترشه
    هم به شما تبریک میگم هم به ایشون
    ایشالا که عشقتون همیشه پایدار بمونه

    پاسخحذف
  12. سلام.مرسي كه برام كامنت گذاشتي و از دلگرميت ممنون.
    وبلاگ قشنگي داري و البته نويشته هات هم قشنگه...البته هنوز نميدونم اسمت چيه كه با اسم برات پيغام بذارم.اگه دوست داشتي اسمت رو برام بذار....وبلاگت رو لينك ميكنم....مرسي..

    پاسخحذف
  13. سلام.مرسي كه كامنت گذاشتي....لينكت كردم....موفق باشي ..ممنون از دلگرمي دادنت.

    پاسخحذف
  14. من پس از 18 سال عاشقي باز هم هر موقع فرامرز را مي ديدم دلم مي لرزيد
    چه حس قشنگي بود
    قدر اين لحظات ناب ناب را بدانيد
    قدرش را بدانيد

    پاسخحذف