۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

Le bonheur humain est composé de tant de pièces qu'il en manque toujours. Bossuet


امروز یه جلسه ی مهم داشتی..مسیج میزنم که دلم برات تنگ شده خیلی...و تو هم جواب میدی تا یکی از فیلم های لپ تاپت که تو خونه جاش گذاشتی رو ببینم برگشتی....لپ تاپه خودم که این چند وقته بد بخت شده از بس بی مصرف مونده یه طرف....فقط وقتی میخوام اینجا بنویسم از لپ تاپ خودم استفاده میکنم که کلید فارسی هم داره و راحت تره برای فارسی تایپ کردن...لپ تاپت رو باز میکنم...میذارمش رو تخت..میرم سراغ عکس های خودت و عکس های خانوادگیتون...دقیق میشم تو عکسا یه مجموعه ی 300 تایی عکس داری با دقت همشونو نگاه میکنم...تقریبا همه ی آدم های توی عکس ها رو میشناسم...اتاق خواب تاریکه احساس میکنم چشمام اذیت میشه..چراغ خواب رو روشن میکنم تا یه نور ملایم داشته باشم..سرم رو میذارم روی بالشت...بوی تو رو میده ..همون عطر محبوبت...یکهو احساس بغض میکنم...یه بغضه خیلی شدید و گریم میگیره...میزنم زیر گریه مثله بچه ها... خودم هم نمیدونم چرا؟؟....دلم گریه میخواست خب...لپ تاپ رو خاموش میکنم و سکوت خونه باعث میشه گریم شدید تر شه نمیدونم دلم انگار برای همه تنگ شده بود تو ..خانوادم...همه..یکهو صدای باز شدن در اومد و صدای دوست داشتنی تو که با خوشحالی صدام کردی ...منم تند تند داشتم با دستمال اشکامو پاک میکردم که نبینی..فک کردی خوابیدم...آروم اومدی تو اتاق خواب که یه دفه دیدی زانوی غم بغل گرفتم تو تاریکی نشستم چشمام و نوک بینیمم قرمزه...همون جا موندی از بس صحنه قشنگ بود:))))تا تو رو دیدم انگار که دوباره اون حسم اومد و این بار با صدای بلند تر زدم زیر گریه...می دونی وقتی گریه میکنم دوست ندارم تا وقتی آروم میشم بگم چرا گریه میکردم...میدونی چی میخوام...بدون اینکه حرفی بزنی محکم بغلم کردی یه دستت رو از بالا و یه دستت رو از پایین دور کمرم حلقه کردی....و گذاشتی تا میخوام گریه کنم....آروم تو گوشم حرف هایی که دوست داشتم رو زمزمه میکردی...و سعی میکردی کم کم آرومم کنی...اونقدر آروم شدم که به گریه کردنم خندم گرفت..انوقت شروع کردی کلی از خاطرات خنده دارمون گفتی تا من بخندم...باز بغلم کردی و سرم رو گذاشتم روی شونه هات و گفتم چرا گریم گرفته بود...بوی عطرت تو کل فضای اتاق پیچیده بود...همون عطری که من عاشقشم...حرفام که تموم شد و به چشم های آبییه براقت نگاه کردم دیدم بغض کردی...خندم گرفت گفتم:تو مثلا اومدی منو دلداری بدی؟؟؟زدیم زیر خنده....بلند شدی چراغارو روشن کردی..آهنگه مورد علاقم رو که این روزها خیلی دوسش دارم از
lady gaga
رو گذاشتی...گفتی :آماده شیم بریم بیرون واسه شام و یه کمی بگردیم تا روحیه ی من هم عوض شه..اما من دوست داشتم خونه باشیم.. تو خونه غذا بخوریم بدون اینکه کسی اطرافمون باشه تو همین آرامش دوست داشتنیه خونمون...دوست داشتم تنهای تنها باشیم...میدونی نباید اصرار کنی چون نظرم بر نمیگرده...پرسیدی خب چی بخوریم؟؟؟و هر دو تامون با هم گفتیم:راتاتوی....راتاتوی یه غذای فرانسوییه که خیلی خوشمزه هست هم خیلی مقوی از ترکیب بادمجان..قارچ..سیب زمینی..پیاز..فلفل دلمه ای..سبزیهای بعضا معطر...گوجه فرنگی..نمک..فلفل..ادویه...آبلیمو و رب گوجه درست میشه غذای ساده و خیلی خوشمزه ای هست...با آبجو اگه سرو بشه خوشمزه تر هم میشه...بعضی ها با شراب هم میخورنش اما شراب طعمشو میگیره و آبجو خیلی خیلی بهتره برای راتاتوی
با هم شام درست کردیم..و یه شام 2 نفره ی خیلی خیلی دوست داشتنی خوردیم....اون هم با صدای
lady gaga
و آلبوم پاپاراتزی و آهنگ های این آلبوم که واقعا شاهکارن...کادوهای کریسمس رو خریدیم درختمون هم تا نیمه های تزیینش رفتیم فقط یه خوردش مونده که فکر مینم تا پسته بعدی تموم شه و بتونم عکسش رو اینجا بذارم تا شاهکار هنرییه ما 2 تا رو ببینید...وااااااااااای هوای این روز های پاریس معرکست..میچسبه..

۱۰ نظر:

  1. آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخی چرا دلت تنگ شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چقدر قشنگ وصف میکنی هلن جاااان...واقعا آدم رماااااااااااااانتیکی هستی...منم راااااااااااتاتوی میخوام..آخه نمیگی شاید کسی اینجا رو بخونه که شکمو باشه خب هوس کنه دیگه ..بی صبرانه منتظرم عکس درخت کریسمستون رو ببینم اونقدر تعریف کردی که اطمینان دارم خیلی خیلی خوشگل خواهد بود ..خیلی خیلی
    دیگه هم دلت تنگ نشه گریه کنی هاااا..ما ها هم که اینجا رو میخونیم ناراحت میشیم
    راستی یکی از دوستان گفته بود نمیتونه تو وبلاگت نظر بذاره من اینجا روششو میگم که بچه ها ازم نپرسن هلن جان
    تو قسمته نظر به عنوان...نام/آدرس اینترنتی رو انتخاب کنید و نظرتون رو بدید

    پاسخحذف
  2. احمد رضا۲۵/۹/۸۸

    سلام خانم
    من همیشه می یام و پستاتون رو میخونم چه مرد خوشبختی هستن اون آقایی که شما اینقدر عاشقانه براشون مینویسید
    همیشه فکر میکنم صاحب این نوشته ها باید زن بسیار زیبایی باشه البته فکر نمیکنم که تصورم خلاف واقعیت باشه چون امسال مهماندار های خطوط هوایی امارات زیباترین مهماندارها در تمام خطوط هوایی دنیا انتخاب شدند و این واقعا برای من یکی خیلی خوشحال کنندست که یه دورگه ی ایرانی نروژی هم در بهترین خطوط هوایی دنیا کار میکنه...به هر حال هم به شما و هم به اون آقا تبریک میگم امیدوارم هر 2 تاون هر جا که هستید سلامت باشید خیلی دوست دارم عکس درختتون رو ببینم که اینقدر پر هیجان دربارش حرف میزنید...
    باز هم بهتون سر میزنم و منتظر آپ های زیبای بعدیتون هستم..

    پاسخحذف
  3. سهیلا۲۵/۹/۸۸

    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    وای من همیشه پستاتو تا ته میخونم البته حسودیمم میشه گاهی:)
    چقدر رمانتیکید هر 2 تاتون ...یه دوستی داشتم که میگفت مردهای غیر ایرانی اصلا مردهای رمانتیکی نیستن و بیشتر خیلی منطقین تا اینکه بتونن رل یه آدم عاشق رو بازی کنن... البته من باهاش مخالف بودم..الان هم که این متناتو میخونم اونقدر خوشحال میشم به دوستمم توصیه کردم بخونه واقعا خیلی قشنگه که این همه ما وبلاگ در مورد شکست های عشقی و عشقای الکی تو ایران داریم که هی از دست دوست پسراشون نالیدن ولی وقتی می یام اینجا میبینم 2 تا آدم از دو فرهنگ متفاوت از 2 جای مختلف کره ی زمین اینقدر عاشقه همن باورت نمیشه اونقدر پستاتو با هیجان میخونم که به آخراش که میرسم میگم وای حیف شد...
    دوست دارم که اینقدر با احساسی
    عکس درختتون یادت نره ها

    پاسخحذف
  4. سلام به فرشته کوچولوی رمانتیک دوست داشتنی
    هارولد خیلی خوش به حالشه هاااااااااااا
    من راتاتوی میخوام خب پریا راست میگه دیگه ما 2 تا شکمو هستیم چه کار کنیم
    الهی من قربونت برم دیگه گریه نکنی ها..دلتنگی که نداااااااره..این همه دوست پس واسه کی هستش؟؟؟
    آخ جون اطمینان دارم درختتون خیلی خوشگل شده مگه ممکنه درختی که شما 2 تا درست میکنید خوشگل نشه

    پاسخحذف
  5. سلام
    نمی خوام
    مگه قرار نبود عکس نقاشی هاتو بذاری ؟
    قهر کنم حالا ؟
    تو که همه رو با این نوشتنت کشتی . خیلی ناز می نویسی . چقدر باورکردنی . چقدر رمانتیک .ادم دلش می خواد خب .البته بنده راتاتوی نمی خوام . راتاتوی رو بده به پریا و عسل منم یه چیزه دیگه می خورم .مرسی
    راستی حدود 6:30 دیگه آپ می کنم
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  6. سلام....تبریک می گم بخاطر نوشته ی جذاب و دوست داشتنی تون....دو تا از پستا رو خوندم.....برام خیلی جذاب بود....نوع بیان خاص و مخصوص خودتون رو دارید...چیزی که تقلید شدنی نیست....و خوشحالم که همراه خوبی پیدا کردی و زندگیت رو به این زیبایی شروع کردی....کریسمس پیشاپیش مبارک....
    زندگیت سپید....
    دوست ندارم راجع به خاطره ت نظری بذارl...خیلی شخصی هست....باز هم بهت سر می زنم....راستی برادر زاده های بانمکی داری....
    شاد و پیروز باشید....

    پاسخحذف
  7. سلام هلن خانوم
    این سایه تو بلاگم گفته بود که بهت سر میزنه و سر هم زد .مرسی سایه .
    راستی چرا آپ نمی کنی دختر خانوم ؟
    منتظریماااا
    جواب کامنت های خوشگلت هم دادم
    سلام برسون به عشقت
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  8. سلام هلن جان...مرسی از حضورت در سه تا وبلاگم....کلی کلی خوشحالم کردی عزیزمممممممم.....
    امیدوارم به خوانندگان همیشگی افسانه ی جن و پری هم بپیوندی و ما رو از نظراتت و پیشنهاداتت برای هرچه بهتر شدن داستان بهره مند کنی عزیزم....

    پاسخحذف
  9. سلام خانم هلن...
    قلمتون خیلی عالیه ،تبریک میگم!
    فقط اگه یه خورده درشت تر بنویسید بهتره ها ... آخه خوندن مطالب واسه یه عینکی مثل من سخته!!!

    پاسخحذف
  10. آخ من همین الان از یلدا بازی اومدم .که یلدا در این جمله اسم خانوم نبود سوتفاهم نشه .
    ایشاا... به همتون خوش گذشته باشه هرچند که ...
    بگذریم . دوستون دارم . در کنار هارولد عزیز خوش باشی البته اگه مراسمی برگزار کردین .
    شادیهاتون به درازای یلدا
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف