۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

کریسمس و برادر زا ده های دوست داشتنی


صدای انریکه در حالی که
si tu te vas
را میخواند تمام فضای خانه ات را پر کرده....دستت را میگیرم و آرام توی گوشت زمزمه میکنم
ja taime Harold
مدتی طولانی به من نگاه میکنی و زمزمه کنان میگویی
moi aussi je taime
حرکت پاهایت را با حرکت پاهایم هماهنگ میکنی...سرم را روی شانه ات میگذارم...چقدر دلم برای یک تانگوی عاشقانه تنگ شده بود...با هم میرقصیم بدون آنکه کلامی بینمان رد و بدل شود انگار میخواهیم حرکت زمان را در بند نگه داریم
به یاد هزار و یک شب می افتم همانی که پدرم شب ها برایم میخواند ....آن قسمتش که شهرزاد به خواهرش میگفت :ای دنیا زاد اگر خواب بر تو چیره نشد پس قصه ای برایم حکایت کن باشد که بیداریمان را با شنیدن آن بگذرانیم
شام میخوریم تلویزیون تماشا میکنیم ..نیمه های شب نوازش انگشتانت را روی گونه هایم حس میکنم...بیدار میشوم سرم را روی بازویت میگذارم و محکم بغلت میکنم و با صدای نفس هایت به خواب میروم...
صبح کمی دیر از خواب بیدار میشوم یک ساعتی هست که رفته ای و یادداشتی برایم چسباندی روی آیینه ...قسمتی از آهنگ مورد علاقه ام را نوشتی و جملات خوشمزه ای که عاشقشان هستم....نوشتی:امروز زود برمیگردی تا هم نهار را در یک رستوران ایتالیایی بخوریم هم برویم برای خرید کاج کریسمس و کادوهای کریسمس
ورزش میکنم..دوش میگیرم..کمی کیک شکلاتی و آب پرتغال میخورم...به کار هایم میرسم و تصمیم میگیرو غافلگیرت کنم و غذای مورد علاقه ات را درست کنم ...هر 5 دقیقه با مامان تماس میگیرم و سعی میکند کمکم کند.. 3 ساعتی من و مامان پدر خودمان را در می آوریم من توی آشپزخانه و مامان هم پشت تلفن تا بالاخره یک چیزی شبیه غذای مورد علاقه ات درست میکنم:)))
نگرانم مبادا خیلی افتضاح باشد کمی با شک و شمایلل غذا ور میروم ...که تو هم میرسی در را که باز میکنی همان لبخند همیشگی را داری و چشم های آب ات برق میزند ..می پرم توی بغلت و میخندی و باز همان حرف های خوشمزه
کلی با نهار غافلگیرت میکنم البته فکر نمیکنم خیلی هم عالی شد اما تو که خیلی خیلی خیلی دوست داشتی
آماده میشویم که برویم برای خرید به زور شال گردنم را میپیچی دور گردنم تا سرما نخورم و گوش گرم کنم را هم می آوری
از رسوم خانوادگیتان برایم میگویی این که هر سال شب کریسمس همه ی خانواده باید دور هم باشند و هر سال نوبت یکیست که برای همه به خصوص بچه ها کادوی کریسمس بگیرد و امسال هم نوبت توست
امسال همه ی خانواده(برادر و 2 خواهرت)می آیند پاریس تا هم با من آشنا شوند و هم هر کدامشان از پاریس راهی یک نقطه ی دنیا شوند برای گذراندن تعطیلات
حوالی میدان ویکتوریز یک اسباب بازی فروشییه بزرگ است ...داخل می شویم...به خاطر کریسمس خیلی خیلی شلوغ است..بچه های زیادی آنجا هستند با لبخند هایی زیبا و صورت هایی به مراتب دوست داشتنی تر ...چقدر مهربان نگاهشان میکنی و گاهی برایشان شکلک در می آوری
شروع میکنیم به خرید برای بجه های برادر بزرگت...میگویی همسر برادر بزرگت ایرلند یست و آن ها هر سال کریسمس میروند دوبلین پیشه خانواده ی همسرش
خانوا ده ی بسیار گرم و دوست داشتنی هستند...
و 2 تا بچه ی بسیار دوست داشتنی دارند جاستین و جیسی...جاستین
7 ساله است و جیسی یک سال و 5 ماه ...برای جاستین یک تلسکوپ کادیسون می خریم و 2 تا بازی کامپیوتری جدید ...دوست دارد یا ستاره شناس بشود و یا وکیل و عاشقه بازی های کتمپیوتری هم هست برای جیسی هم یک دامنه کوتاه صورتی میخریم با کفش های صورتی و یک تاپه سفید و صورتی و یک خرس عروسکی قهوه ای که فکر میکنم هم قد و قواره ی خودش هم هست...
دیروز با همین چند خرید کوچولو خیلی خسته شدیم کاج کریسمسمان هم سفارش دادیم و امروز ظهر برایمان می فرستند...عصر هم میرویم برای خرید کادو های کریسمس خواهر وسطی ....دست در دست هم توی خیابان های خلوت پاریس قدم میزنیم من از کادوی کریسمس خودم می پرسم ...که می دانم خیلی وقت است خریدی اما اجازه نمی دهی تا قبل از کریسمس بازش کنم....سعی میکنم از زیر زبانت
بکشم بیرون اما باز بد جنس میشی و هیچی رو لو نمیدی
ازت میپرسم چی دوست داری به عنوان کادوی کریسمس از من بگیری؟؟
آروم با همون لحن دوست داشتنیه صدات می گی :خودت رو










۸ نظر:

  1. سلام
    عالی بود
    لذت بردم
    تو کامنت بعد مفصل تر میگم
    فعلا
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  3. آخی نااااااااااااااااااااازی چه خوشگلن
    چه لپایی داره جاستین
    کاش سایز عکس رو متوسط نمیکردی که صورتشون و رنگ خوشگله چشماشون معلوم شه...
    مرسی عزیزم...البته عسل چرت و ÷رت فرموده که رنگ چشمای من آبی هستش نه ماله من طوسییه به شفافیه رنگه آبی نیست ...جاستین چشماش آبی محسوب میشه چون آبییه آبییه که یه کم به تیره میزنه ولی من طوسی محسوب میشم چون یه کم روشن تر از چشم های جاستینه
    آخه عسل فرق آبی و طوسی رو میفهمه؟؟؟؟؟یعنی واقعا فکر میکنی که اینقدر باهوشه که فرق این 2 تا رو بفهمه؟؟؟؟؟؟؟:)))))))))))))))
    راستی خوب کاری کردی اون نظر رو حذف کردی واقعا بضی ها خجالت نمیکشن؟؟؟؟

    پاسخحذف
  4. راستی چرا یه نظر حذف شده؟
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  5. وااااااااااااااااای این پسمله چه نازه الهی من قربونش برم چه لپایی داره..خوشگله هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دوسش دالم
    چند سال باید صبر کنم بزرگ شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:دی :دی:دی
    آخی چه خوشگل مینویس آدم دلش میخواد
    من همیشه همه ی آپ هاتو میخونم از بس که دوس دالمشوووووووووووووووووووووووووون
    اون نظر رو هم همون بهتر که پاک کردی عزیزم طرف خیلی آدمه.....
    زورش برده جوابشو تو کامنت پسته قبلی دادیم
    راستی من نظرم برنمیگرده چشم های پریا آبی روشنه گاهی به طوسی میزنه اما رنگه اصلیش میشه آبییه روشن این پریا رنگه چشمای خودشم نمیدونه چه رنگیه......:دی

    پاسخحذف
  6. سلام
    یه نظرم نیست چرا ؟؟؟؟
    هان ؟؟؟؟
    نظر اون برادر ناشناس هم حیف که ندیدم وگرنه پاسخی درخور تقدیمشان می نمودم که دیگه از این شکرها میل نکن .
    نوشتت عالی بود . واقعأ به قول عسل آدم دلش می خواد از این لحظه های رمانتیک .
    مرسی مرسی
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف
  7. دوباره می گم که عالی نوشتی
    هر کی هم دوست نداره قول می دم که دیگه نامه فدایت شوم براش ننویسم که نیاد و ناراحت بشه .خب ؟
    روزای خوب رو برات آرزو می کنم
    این دخمله هم خیلی نازه آدم دلش می خواد گازش بگیره
    راستی چجوری می خوای خودت کادو کنی حالا ؟:D
    مرسی
    شاد باشی و سبز هم وطن

    پاسخحذف